موهامو کوتاه کردم
امروز با مامانم رفتم یه جای جدید که پر آینه بود بعد مامانم با یه خانومی شروع به صحبت کردن کرد و اون خانومه یه پارچه قرمز خوشکل انداخت رو تنم بعدم با یه قیچی و شونه افتاد به جون موهام من اولش فکر کردم یه بازیه اما بعدش گریه کردم اونم چه گریه ای... بعد از چند دقیقه خانومه رفت و مامانم بغلم کرد بردم جلوی آینه یه نگاه کردم به خودم دیدم چقدر خوشگل شدم خیلی ناز شده بودم اینم عکسم البته بعد از حمام رفتن ...
نویسنده :
مامان
20:54